در بخشی از این کتاب مادر این شهیده میگوید: این شهیده بزرگوار مثل همه شما درس میخواند، زندگی میکرد، بازی میکرد و ...، اما چیزی که او را به این درجه رساند، نکات ظریفی بود که در زندگیش رعایت میکرد، نکاتی که کاری به سن و سالش نداشت، از سر تقوا و ایمان از سر مراقبت در رفتارهای روزمرهاش بود و احترامی که برای بزرگترها؛ پدر و مادر و معلمان قائل بود و در کارهایش واقعاً مرد عمل بود، یعنی درست است که راضیه یک دختر بود، اما واجباتش جایی که باید رضای خدا را در نظر بگیرد، واقعاً مردانگی به خرج میداد.
سال سوم راهنمایی راضیه بین خودش و خدا عهدی بسته بود که بعد از شهادتش داخل وسایلش، البته داخل وسایلش که نه، داخل جعبه اسماء متبرکه پیدا کردم.
خلاصه کوتاهی از این عهدنامه: «انشاء ا.. به امید خدا و توکل به خدا چهل روز تمام کارمو خالصانه انجام بدم تا خدای مهربون از سر تقصیرات ما بگذرد و گناهامو ببخشه. در این چهل روز که از ۵ خرداد ۸۵ شروع میشود، توفیق پیدا کنم مادام العمر دعای عهد و زیارت امین الله را بخوانم و گریه کنم.... همچنین شکر نعمتهای خدا و توفیق آلوده نشدن به گناه و نابود کردن نفس اماره و تقویت نفس لوامه را داشته باشم و تسبیحات خانم فاطمه زهرا (س) را همراه با الگوبرداری از حجاب، عفاف، ادب و اخلاق ایشان را سرلوحه زندگی خودم قرار دهم.»
نظر شما :