وقتی انسان امتداد عظیم خود را حس کرد،حرکت عظیمش را شروع می کند ودر رابطه با این حرکت مستمر وب توجه به رابطه های پیچیده او با هستی وجامعه ونیروهای دورنی خود،نیازهایی می بیند.از طرفی این نیازها وخواسته ها در دسترس نیستند وبرای رسیدن به آنها باید کوشید.در نتیجه ضرورت حرکت از این ناشی می شود که نیازهای آدمی،آماده ودر دسترس نیستند.کسی که با این همه دررابطه است وبرای این رابطه ها نیازهایی را احساس کرده،دیگر نمی تواند بی تفاوت ومنتظر باشد که باید خود شروع کند ودر این شروع ،محتاج شناخت این نیاز ها وتنظیم وتأمین آنهاست.
نظر شما :