دلنوشته
اللهم لاتکلنی الی نفسی طرفه عین ابدا ولا تحوجنی الی احد من خلقک و ثبت قلبی علی طاعتک" پروردگارا هیچگاه مرا به اندازه چشم برهم زدنی به نفسم واگذار مکن و به هیچ یک از آفریده هایت محتاج مگردان و دلم را به انجام طاعتت استوار بدار"
مگر می شود چنین مناجات خالصانه ای با معبود یکتا به اجابت نرسد؟!
حاج قاسم به چشم دیدم که خداوند چگونه تو را پذیرفت، تو را پاکیزه پذیرفت همانطور که در آخرین یادداشتت به جا مانده بود.
تو عاشقانه قطعه قطعه به دیدار معشوق شتافتی همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود و به قافله ای پیوستی که آرزوی وصالشان را داشتی.
حاج قاسم گفتی تو را سرباز خطاب کنیم تو چگونه سربازی هستی که همچنان پس از شهادتت فرماندهی میکنی و جبهه نبرد حق به پیش میبری؟!
آهان یادم آمد همه ی ما حاج قاسمیم...
کودک های دهه نودیمان، سالخوردگانی که قسمتی از خاطرات زندگیشان از رشادت های تو پر شده است قطعا از غیرت خون پاک تو مجدد متولد شده اند بله بقول خودتان اینها ثروت دستان شماست که البته به گونه ای دیگر تعبیر شده دستانی که پس از قطع شدن باز هم برای دفاع از دین خدا سلاح به دست می گیرند...
چقدر دلم به وعده های سرباز بزرگ مردی مثل تو در زمانی که همه کشورها را خوف و وحشت حکومت منحوس داعش در می نوردید قرص و محکم میشد: کمتر از سه ماه دیگر اعلام پایان داعش و حکومت داعش در این کره خاکی خواهد بود ما ضربات خود را قاطعانه و بدون وقفه برای اینکه سه ماه را به دو ماه تبدیل کنیم و پایان عمر شجره خبیثه و غده سرطانی ساخته شده به دست آمریکا و اسرائیل را ریشه کن خواهیم کرد و جشن آن را اعلام میکنیم...
در این یادآوری خاطرات شیرینی که هرگز از یادها نخواهد رفت چه مصادف با امروز 3 سال از نبودن شما بگذرد چه صد سال همیشه برای ما زنده و پاینده خواهید بود و جا دارد که همگی در حالت قیام و احترام بگوییم:
سلام فرزند زهرا.... سلام فرمانده...
دختر کوچک شما : اسما درخشانی