خلاصه کتاب عشق هرگز کافی نیست

تعداد بازدید:۵۱۴

شیوه هایی نو برای حل مشکلات زناشویی و خانوادگی بر اساس شناخت درمانی

مقدمه

آیا تاکنون از خود پرسیده اید که چرا بعضی خانواده ها با تفاهم و سازگاری، زندگی را با شادکامی می گذرانند، در حالی که درست برعکس گروهی از مردم در حل و فصل ساده ترین و ابتدایی ترین مسائل زندگی نیز با دشواری و سردر گمی مواجه اند. چگونه است که بسیاری از خانواده ها به رغم داشتن مشکلات عینی و ملموس(نظیر فقر، بیماری و مشکلات دیگر) از زندگی به هنجار و به سامانی برخوردارند. در حالی که گروه دیگر با وجود برخورداری از همه گونه امکانات مادی و وسائل راحتی، در گردابی از گرفتاری ها و مشکلات غوطه ورند؟

آیا به راستی مشکلات زناشویی غیر قابل حل است و آنچنان که گاه اینجا و آنجا گفته می شود تنها دو راه وجود دارد: طلاق یا تحمل و خودکشی تدریجی؟!

ریشه مشکلات زناشویی در کجاست و چگونه می توان به حل و رفع آن پرداخت؟

کتاب عشق هرگز کافی نیست پاسخی است به این پرسش ها، پاسخی که جوهره آن را به سادگی می توان در یک کلام خلاصه کرد: تفاهم!

دیدگاه های مختلف

چشم انداز های باز و بسته: زن و شوهری که خود را در معرض تهدید می بینند به عنوان یک اقدام تدافعی به یک طرز تلقی بسته پناه می برند. وقتی آن ها یکدیگر را از ورای عینک خود مداری می نگرند، به ناچار هماهنگی بین شان از بین می رود و با تفسیر های خود مدارانه ی حوادث و با سوء تعبیر انگیزه ها، کارشان به عناد می کشد.

شخصیت های متفاوت

شخص مستقل پیشنهاد کمک را نشانه ی تحقیر و فقدان اعتماد می داند و حال آنکه انسان وابسته پیشنهاد کمک را به حساب توجه و علاقه می گذارد.

انسان مستقل جدایی را مترادف با آزادی می داند. حال آنکه برای انسان وابسته جدایی نشانه انزوا و تنها ماندن است.

وقتی زن و شوهر بی توجه به نظریات یکدیگر با سماجت به طرز تلقی های خود می چسبند، کار به برخورد می کشد.

۱. زن و شوهر باید بدانند که بخش اعظم اصطحکاک میان آن ها ناشی از سوء تفاهم هایی است که از اختلاف نظر های آن ها نشأت می گیرد.

۲. زن و شوهر باید بدانند که همه خصوصیات همسرآنها “بد” نیست.

۳. زن و شوهر باید در طرز تلقی های خود نسبت به یکدیگر تجدید نظر کنند.

قانونبندی های مشکل ساز

در اندیشه اغلب اشخاص عشق و خوشبختی لازم و ملزم یکدیگرند. آنگونه که تخفیف عشق را مترادف با از دست دادن خوشبختی می دانند. بسیاری از افراد تحت تاثیر این فرمول هستند: اگر مرا بی قید و شرط دوست داشته باشد خوشبخت، و در غیر این صورت بدبخت هستم.

برای برخورد با این ناراحتی ، زن و شوهر می کوشند به هر طریقی از نابودی زندگی زناشویی خود جلوگیری کنند و از جمله به بایدها و نباید های آمرانه متوسل می شوند. غافل از اینکه این سیاست با مقید کردن همسر، خود انگیزی او را محدود می کند و عجیب آنکه این قانون مندی دقیقا عکس آنچه را مد نظر بوده، یعنی از هم گسستن مناسبات را به دنبال می آورد.

قواعدی که صرفا برای جلوگیری از ناخشنودی تدوین شده به ناخشنودی واقعی منجر می شود.

قساوت بایدها

به اعتقاد کارن هورنای بعضی بیماران روانی انتظارات غیر منطقی دارند و به استناد حق و حقوق فرضی برای خود امتیازاتی قائل هستند. اصرار دارند که دیگران، بدون توجه به منافع و نیازهای شخصی به خواسته های آن ها گردن نهند و چون این خواسته ها برآورده نمی شود عصبانیت بر وجود آنها مستولی می گردد.

بعضی از این توقعات متوجه نظام جهانی، سرنوشت و یا خداوند می شود. “حق من است که خوشبخت باشم” به نظر هورنای این بیماران آنقدر در سهم به ظاهر بی تناسب مشکلات خود غرق هستند که نمی توانند از خوشی هایی که در زندگی برای آنها وجود دارد بهره مند شوند.

اشخاص با این طرز تلقی در برخورد با رفتار های خلاف میل خود مایوس و عصبانی شده با گفتن عباراتی نظیر” نمی توانم این رفتار را تحمل کنم” واکنش نشان می دهند.

به مطلق کردن امور توجه کنید. اگر به مطلق نگاه کردن ادامه دهید به مرور همسرتان تبدیل به موجود وحشتناکی می شود که امیدی به اصلاح او نیست.

مجازات

در ارتباط با این باید ها باید دومی هم شکل می گیرد و دستورالعملی برای تلافی نوشته می شود. “باید جوابش را بدهم. باید سرش داد بکشم

در مراحل اولیه ازدواج، آرمان گرایی و تمایلات شهوانی مانع از بروز اختلافات می شود. به استناد برخی پژوهش های به عمل آمده با تولد کودک امکان بروز افسردگی و افزایش زود رنجی زن و شوهر بیشتر می شود. با توجه به تجربه های متفاوت دوران کودکی زن و شوهر برای بزرگ کردن فرزند خود نظرات متفاوتی پیدا می کنند و به ندرت اتفاق می افتد که درباره مسئولیت های یکدیگر در این زمینه به وحدت نظر کامل برسند. این اختلافات می تواند اسباب تیرگی روابط زن و شوهر را فراهم کند.

ایستادگی در مناسبات زناشویی

پیچیدگی و ابهام: متاسفانه بسیاری از زوج ها در مخابره افکار، امیال و احساسات خود به یکدیگر با دشواری رو به رو هستند. بعضی خواسته هایشان را چنان مطرح می کنند که طرف تبادل از درک آن عاجز می ماند. عقاید خود را مبهم بیان می کنند از طرح موضوع اصلی صحبت طفره می روند. در حاشیه مطلب حرف می زنند. یکی بیش از حد به جزییات می پردازد و دیگری در گفتن و ابراز کلمات صرفه جویی می کند. طوری که کلامش تفهیم نمی شود. و تازه هر دو قویا بر این باورند که به تفاهم میان خود کمک می کنند.

در این شرایط هرگز عجیب نیست که زن و شوهر هردو ناراحت شوند زیرا هر کدام بی خبر از تقصیر خود دیگری را به کند ذهنی و دیر فهمی و سرسختی متهم می کند.

اشکال بزرگ با صراحت حرف نزدن این است که به سوء تفاهم می انجامد.

دریافت نکردن پیام: مطالعات خانم پاتریشیا نولر، روان شناس، نشان داد که زوج هایی که از مناسبات زناشویی خوبی برخوردارند و آن هایی که از این مهم بی بهره اند در زمینه درک پیام تفاوت های عمده دارند. مطالعه خانم نولر نشان داد زوج هایی که از زندگی زناشویی خوبی برخوردار نیستند در مقایسه با زوج هایی که زندگی زناشویی خوبی دارند در درک نقطه نظرهای واقعی یکدیگر با دشواری بیشتری روبه رو هستند. حال آنکه همین افراد به قدر سایرین صحبت ها و نقطه نظرهای غریبه را درک می کنند.

تفاوت های زن و مرد: زن ها با توجه به خصوصیاتشان بیشتر سوال می کنند. میل سوال کردن در زن ها نشانه علاقه آن ها به صحبت های دیگران است.

سؤال کردن های آن ها نشانه این است که به ادامه صحبت با دیگری ارزش می نهند.

زن ها در مقایسه با مردها از ضمایر تو و ما بیشتر استفاده می کنند که علاقه بیشتر آن ها به وحدت و یگانگی است.

فروپاشی زندگی زناشویی

از امتزاج به اختلاف: زن و شوهر ممکن است به این نتیجه برسند که خواسته هایشان آن طور که باید و شاید برآورده نشده است. ممکن است به این نتیجه برسند که خود به رفع خواسته هایشان اقدام کنند حتی اگر این به خود رسیدن به ضرر همسرشان باشد به سود آن هاست.

وقتی رضایت حاصل از نوع دوستی رنگ می بازد، زن و شوهر برای اشتیاق شدید روزهای نخست ازدواج بیشتر به باید ها و بهتر است ها بها می دهند. وقتی زن و شوهر احساس کردند که وظیفه اخلاقی آن هاست که برای خواسته های یکدیگر اولویت قائل شوند، سازش و از خود گذشتگی و امتیاز دادن که لازمه هر ارتباط صمیمی است به نظر ملال انگیز می رسد.

یکی از جنبه هی مهم خود مداری در ازدواج، تفاوت اصولی طرز تلقی زن و شوهر از یک حادثه است.

تعصب به خویشتن: مساله آشوب برانگیزتر، تعصب داشتن به خویشتن است. اشخاص بی آنکه متوجه باشند، حوادث را به گونه ای تفسیر می کنند که خود در موقعیت مطلوب قرار گیرند و بتوانند در جهت تامین منافع خود به خواسته هایشان برسند. تعصب به خود فاصله درک میان زن و شوهر را افزایش می دهد. مسلما خود فریبی های زیادی در این فرایند وجود دارد.

تعیین معیارها و قضاوت درباره ی همسر: تاثیر معانی نمادین را می توان با مرور شرایط ناگفته در پیمان نوشته نشده ازدواج درک نمود. زن شوهر اغلب یکدیگر را با توجه به معانی نمادین شخصی و نه اهمیت عملی آن قضاوت می کنند.

افکار خاموش (چشم طوفان): نظر به این که این افکار به سرعت از ذهن عبور می کنند، بدون آمادگی لازم نمی توانید از ماهیت آن ها آگاه شوید. از آن گذشته، ممکن است افکار خود انگیخته بدوا موجه به نظر برسند، تنها بعد از بررسی حادثه است که می توانید درباره مبالغه آمیز بودن، انحراف داشتن و اشتباه بودن و یا منطقی بودن آن نظر بدهید.

افکار پنهان: اگر زن و شوهر به جای اینکه یکدیگر را به بی انصافی و کم توجهی متهم کنند علت اصلی رنجش خود را جستجو کنند بسیاری از واکنش های بی تناسب از بین می رود. احتمالا به این نتیجه می رسند که علت اصلی ناراحتی آن ها به جای رفتار ناپسند همسر، حساسیت های خود آن هاست. با این آگاهی شدت واکنش فرد کاهش پیدا می کند و جای سرزنش را برخورد سازنده می گیرد. متهم کردن همسر هم می تواند به عصبانیت ختم شود. اگر چه به ظاهر همسر مورد خطاب قرارگرفته، اما زمینه ساز اغلب آن ها تردید به خویشتن و انتقاد از خود است.

ترفندهای ذهن

سیاه و سفید دیدن امور موجبی است که زن و شوهر نسبت به یکدیگر و ازدواجشان برداشت های مبالغه آمیز و ناخوشایند داشته باشند و چون تعریف مناسبی برای مسایل خود نمی یابند، کار چندانی صورت نمی دهند. احساس درماندگی و عصبانیت در آن ها به وجود آمده، توانایی حل مشکل در آن ها بیش از آنچه هست پایین می آید. واکنش های احساسی ممکن است کاملا متناوب و به جا باشد اما در اغلب موارد این واکنش های شدید ناشی از خطاهای شناختی هستند که از جمله مهم ترین آن ها می توان به تفکر “همه یا هیچ، ذهن خوانی، تعمیم مبالغه امیز” اشاره کرد.

انواع خطاهای شناختی

۱. گسسته بینی: خصوصیات امور را طبق میل خود نگاه می کنند و آنچه را نمی خواهند نمی بینند. حوادث را به میل خود تفسیر می کنند و اطلاعات و جزئیات را به میل خود کم رنگ می کنند و اهمیت آن را به حداقل می رسانند. بدوا گسسته بینی محدود به اوقات عصبانیت است، اما به تدریج به سایر اوقات زندگی منتقل می شود و بخش کم و بیش ثابت زندگی می گردد.

۲. تجرید های انتخابی: شخص یک عادت یا یک حادثه از یک مضمون وسیع را انتخاب کرده و به استناد آن نتیجه گیری می کند.

۳. استنباط مستبدانه: گاه شدت انحراف به قدری زیاد است که اشخاص بدون هرگونه دلیل موجه نتیجه گیری های اشتباه می کنند.

۴. تعمیم مبالغه آمیز: یکی از مهم ترین خطاهای شناختی که تغییر آن مشکل است. به خصوص در همسران افسرده که با افکاری نظیر: تو هیچ وقت مرا دوست نداشته ای و .. رو به رو هستند بیشتر مشاهده می شود.

۵. تفکر قطبی شده: همه یا هیچ. میان زوج های خوشبخت زیاد به چشم نمی خورد.

۶. درشت نمایی: تمایل به مبالغه گرفتن کیفیات. مصیبت آمیز جلوه دادن بیش از اندازه نتایج و عواقب حوادث است.

۷. توضیحات انحرافی: اگر فرض را براین بگذاریم که در پس رفتار همسر ما انگیزه ناخوشایندی وجود ندارد، امکان درک علت حادثه، پیش بینی و کنترل آن ساده تر می شود. اگر بدانیم که انتظار چه حادثه ای را می کشیم می توانیم خود را از قبل برای برخورد با آن آماده کنیم. می توانیم با آمادگی بیشتری به سمت حادثه برویم و در صورت نیاز از بروز آن در آینده جلوگیری کنیم.

۸. برچسب منفی زدن: از استناد و صفت های انفرادی حاصل می شود. از این رو زنی که برای رفتار شوهرش توضیحی منفی مد نظر می گیرد و به او برچسب فاقد مسئولیت، کودن و نظایر آن می زند، و بعد با این برچسب ها انگار که حقیقت هستند برخورد می کند.

۹. شخصی سازی: بسیاری از اشخاص از روی عادت رفتار دیگران را به خود می گیرند. مثلا مردی به توهم خیال می کرد انتقاد های همسرش در مورد بعضی آدم ها مربوط به او است.

۱۰. ذهن خونی: زن و شوهر تحت تاثیر این باور بی دلیل از رفتار و انگیزه های یکدیگر برداشت نادرست می کنند.

۱۱. استدلال های عینی: شخص تقصیر احساس منفی خود را به گردن دیگران می اندازد. یکی از دلالیل این خطای فکری پذیرفتن مسئولیت بیش از اندازه است.

خطاهای ذهنی

۱. کمال طلبی: معیار داشتن برای ایده ال بودن.

۲. هوشیاری بیش از حد: عیب جویی کردن، ریز شدن روی خطاها و اشتباهات

۳. اسناد منفی: “او هرگز کاری را درست انجام نمی دهد

۴. انتخاب خاطره: به حوادث ناخوشایند توجه بیشتری دارد.

۵. مصیبت آمیز دیدن موقعیت: ” نمیتوانم این وضع را تحمل کنم.” یا وحشتناک جلوه دادن واقعیت. فاجعه سازی.

آناتومی خشم

خشم مانند اشتیاق جنسی مادام که به انجام نرسد و ارضا نگردد پا برجا باقی می ماند. با عصبانیت می توان برخورد منطقی کرد و میل به حمله را منتفی ساخت.

طرز تلقی افراد از عصبانیت را برخورد آن ها با مشکل مشخص می سازد.

درک عصبانیت بیش از عصبانی شدن به تسکین شخص عصبانی کمک می کند.

با این حال گهگاه نشان دادن خشم و رفتار خشمگینانه برای ادامه زندگی ضروری است مثلا زنی که مورد ضرب و شتم قرار گرفته می تواند با نشان دادن خشم از موجودیت خود دفاع کند.

دردهای روانی

بی تفاوتی کامل نسبت به تحقیر ها و سرزنش های دیگران نشانه ی آن است که گیرنده های مغز خود را از کار انداخته ایم تا برای پیام سایرین قدر و ارزشی قائل نشویم.

زندگی زنا شویی سعادتمندانه: با اتخاذ یک طرز تلقی سازنده اگر زمینه مشارکت همسرتان را جلب کنید می توانید اقدامانی در جهت تحکیم روابط خود به عمل آورید.

مثلا می توانید به رفتارهای ناخوشایند همسرتان توجه کنید و در مقام تعریف از آن سخن بگویید. می توانید به کارهایی مبادرت ورزید که اسباب رضایت خاطر همسر خود را فراهم سازید و به طور مستقیم رضایت خاطر خود را افزایش دهید.

وقتی همسر خود را به صفتی منفی توصیف می کنید راه پیشرفت را بر روی حل مساله می بندید.

تقویت بنیادها

۱. همکاری: اقدام مشترک برای دستیابی به هدف هایی که به عنوان یک زوج برای خود در نظر می گیرید.

۲. تعهد: در هر شرایط و به رغم همه مشکلات پیوند زناشویی خود را حفظ کنید.(ترس و نگرانی می تواند مانع تعهد شود) ویا حتی فرض تعهد: “می توانم به همسرم اعتماد کنم که حافظ منافع من باشد و یا می توانم روی حسن نیت همسرم حساب کنم.”

۳. صمیمیت: توجه به خواسته های همسر امکان صمیمیت را به وجود می آورد.

فایده تردید

انتظار صداقت صد در صد در ازدواج میان دو انسان که هرکدام حساسیت ها، غرورها و جنبه های تدافعی متفاوت دارند، کار آنقدر درستی نیست.

در یک ازدواج مطلوب زن و شوهر باید بتوانند شک خود نسبت به یکدیگر را با هم در میان بگذارند. اما رسیدن به این مطلوب ساده نیست و در کاربرد آن باید جانب احتیاط را گرفت.

وفاداری و جانبداری

در ازدواج احساس یگانگی معانی نمادین متعددی دارد. عباراتی نظیر “درست یا غلط او همسر من است “به این معناست که زن یا شوهر بتوانند به طور دائم روی حمایت همسر خود حساب کنند.

شوهری که زنش در مقابل دیگران از او جانبداری نمی کند، احساس آسیب پذیری می کند.

سازگار کردن روابط زناشویی: زن و شوهر در مواقع بحران امتیازات مثبت یکدیگر را نمی بینند. آن ها باید چند هفته ای را صرف کنند و به جنبه های مثبت زندگی خود بپردازند.

مصاحبت و با هم بودن یکی از سرمایه های ازدواج موفق است که می توانید به سادگی و صرفا برای برنامه ریزی به آن دست یابید. صمیمیت مفهوم وسیعی است که می تواند از بحث درباره جزئیات زندگی تا افشای خصوصی ترین احساسات جنسی را که به راحتی آن را با کسی درمیان نمی گذارید در بر بگیرد.

مراحل نه گانه اصلاح خطاهای شاختی

۱. واکنش احساسی را با افکار خود انگیخته ارتباط دهید زیرا شخص با توجه به معنای که برای حادثه در نظر می گیرد احساس های متفاوتی پیدا می کند.

۲. از قدرت تصور برای شناخت افکار استفاده کنید.

۳. شناخت افکار خود انگیخته را تمرین کنید.

۴. بازبینی کنید.

۵. افکار خودانگیخته خود را مورد سوال قرار دهید.

۶. قالب جدید: برداشت منفی و برداشت مثبت را جدا کنید.

۷. پیش بینی های خود را بیازمایید.

۸. برچسب منفی زدن به خطاهای شناختی.

۹. استفاده از واکنش های منطقی.

هنرگفتگو

به ندرت تجربه ای لذت بخش تر از این است که حرف مبهمی را بزنید و بدانید که همسرتان دقیقا منظور شما را می داند. ( صحبت های صادقانه اما زیان بار جراحات احساسی عمیقی را در دل همسر ایجاد می کند. )

یکی از گرفتاری های این مساله این است که می گوید انسان در شرایط احساسی شدید حرف دلش را می زند واقعیت این است که در مواقع بروز بحران های احساسی، احتمال اینکه افراد منظور اصلی خود را بازگو کنند کمتر است. در این مواقع اغلب آنچه می گویند افکاری است که از یک برنامه تفکر ابتدایی ناشی می شود. آکنده به خطاهای شناختی و تعمیم های مبالغه آمیز.

هنر سازگاری

استفاده از راه حل های منطقی و اصولی:

۱. حادثه را دقیقا تعریف کنید.

۲. نوع اختلاف خود را مشخص کنید.

۳. درصددیافتن راه حل برآیید.

۴. راه حلی که مناسب تر است انتخاب کنید.

( معیار های سخت گیرانه هم یا ناشی از مشاهدات دوران کودکی است، یا برداشتی از توصیه های افراد حرفه ای که ممکن است فاقد اعتبار علمی باشند و یا از نگرانی ها تردید های درونی نشات می گیرد . )

بسیاری از اشخاص هراس های پنهان دارند و نمی دانند که این هراس ها به معیارها و توقعات سخت گیرانه آن ها دامن می زند.

سازش

 به دلایل مختلف روانی، مصالحه برای بعضی اشخاص بسیار دشوار است. سازش به معنای کنار گذاشتن این معیار های سخت است در حالیکه گاه سازش معنای تسلیم شدن را تداعی می کند.

جلسات حل اختلاف

۱. موضع تدافعی نگیرید.

۲. سعی کنید به طور دقیق کاری را که صورت داده اید یا نداده اید و سبب ناراحتی همسرتان شده است را مشخص کنید. برای اطلاع از چگونگی مساله زن و شوهر باید شکایت خود را مطرح کند و طرف مقابل به جای جبهه گیری در مقابل آن در مقام پرسش و تحقیق برآید. سعی کنید به جای “تو” از “من” استفاده کنید. بهتر است بگویید:”وقتی بی خبر دیر می کنی، من نگران می شوم” و نگویید “تو همیشه با دیر آمدنت مرا ناراحت می کنی”.

بسیاری از زوج ها متوجه نیستند که ممکن است همسرشان به اموری که در نظر آن ها بسیار مهم است بی توجه باشند. متوجه نیستند کاری که در نظر آن ها حائز اهمیت است در نظر همسرشان بی اهمیت جلوه کند و در نتیجه این طرز تلقی همسر خود را به کم توجهی و بی علاقگی او نسبت می دهند.

تخفیف خشم

 وقتی مشاجره های تند اسباب دلگیری زن و شوهر از هم می شود، احساس عشق و محبت در آن ها فرو می نشیند. این پدیده ناشی از این واقعیت است که طرز تلقی های منفی به احساسات منفی نظیر رنجش ، غم و اندوه می انجامد.

خشم و عصبانیت ناشی از معانی نمادینی است که زن و شوهر برای اعمال یکدیگر در نظر می گیرند.

حل مساله درونی

۱. وقتی احساس می کنید به خشم آمده اید از خود بپرسید آیا خشم من به جا است؟

۲. آیا ناشی از خود من است یا در اثر مشکلی که در روابط ما وجود دارد و صورت خارجی گرفته است؟

۳. از خود بپرسید: افکار خود انگیخته من کدام است؟ رفتار همسرم را چگونه تفسیر می کنم؟ آیا ارزیابی من درست و عینی است یا برای معنایی که برای آن در نظر گرفته ام؟ ایا برداشت من با آنچه اتفاق افتاده ارتباط منطقی دارد؟

۴. اگر خشم تان درست و متناسب به نظر می رسد از خود بپرسید آیا ممکن است این طرز تلقی ناشی از خطاهای شناختی باشد؟

۵. از خود بپرسید : آیا از حمله به همسر خود لذت می برید؟

مسائلی ویژه

برای بسیاری از زن ها در نقش مادری در مقابل آنچه می بخشند و آنچه دریافت می کنند، منجر به نوعی اختلاف احساسی از نوع افسردگی می شود. مردها هم از عواقب این امر مصون نیستند. آن ها هم ممکن است احساس کمبود محبت و توجه بکنند.

زوج هایی که هر دو بیرون از خانه کار می کنند:

۱. برجنبه های مثبت تاکید کنید. مزایای کار کردن هر دو بیرون از خانه.

۲. اولویت بندی: کارکردن توام زن و مرد بیرون از خانه با برخی نیازهای زندگی خانوادگی در تضاد است باید برای از بین بردن این تضاد اصولی را رعایت کرد.

۳. با خودتان کناربیایید: رسیدن به کمال مطلوب در زندگی شغلی و خانوادگی غیر ممکن است.

۴. نقش های خود را در خانه و محل کار از هم جدا کنید.

۵. در انتخاب معیار واقع بین باشید.

۶. مسئولیت های داخل خانه را مشخص نمایید.

۷. طرز تلقی مشارکت در امور را با همسرتان ترویج دهید.

۸. موازنه میان کار و تفریح ایجاد کنید.                                                                                                  

 

 

 

 

کتاب عشق هرگز کافی نیست

نویسنده : پروفسور آرون تی بک

ترجمه : مهدی قرچه داغی

نشر ذهن آویز

کلیدواژه‌ها: هنر عشق ورزیدن عشق عشق هرگز کافی نیست تئوری انتخاب گلاسر اریک فروم تی بک بک الیس روانشناسی روانشناسی خانواده علیرضاهراتی روانشناس زن زن شوهر شوهر نظر زندگی زندگی زناشویی همسر

آخرین ویرایش۰۸ مرداد ۱۴۰۱