خلاصه کتاب هنر عشق ورزیدن
مقدمه
جامعه شناسی مثل گیدنز عشق را یک رابطه اجتماعی می داند که در زمینه اجتماعی خاصی شکل پیدا می کند.
گیدنز می گوید: « در جامعه سنتی عشق وجود ندارد و عشق محصول دنیای مدرن است، جایی که فردیت رشد پیدا می کند و خواسته های فردی اولویت پیدا می کنند. »
گیدنز عشق را در جامعه ی سنتی نمی پذیرد و آن را میل سرکوب شده می داند که در قالب اشعار نمود پیدا می کند.
لذا در هیچ کجا شعری وجود ندارد که شاعر در وصف عشق گفته باشد و سر انجام آن تحقق یافته باشد. همیشه دوری یار و فراق گفته می شود. چون اصلا وجود ندارد و همین که وجود ندارد ارزش است.
بررسی نوع روابط بشری در ساختارهای امروزین جوامع ، پیش فرض ها و قواعد جدیدی را به همراه دارد. اثر تبین روابط تغییر یافته است و این بدین معنی است که دیگر از یک جامعه توقع لحاظ کردن و پایبندی به ساختارهای دنیای سنتی نمی رود. البته این مسئله ای که عنوان می کنیم هرگز به معنای فراموشی بی هویتی و عدم جواب دهی قواعد گذشته نیست بلکه توجه به این نکته باید قابل توجه باشد که ساختارهای جهان مدرن(و یا به تعبیر کسانی چون بارت و اریک فروم پسا مدرن) شالوده شکنی های خاص خود را دارد. فروم در کتاب هنر عشق ورزیدن نیز به برخی از مناسبات جهان امروزی و مفهوم علاقه ،انگیزه و حس رابط انسانی اشاراتی دارد که در نوع خود اثری بسیار موفق را پدید آورده است.
آنچه که در کتاب هنر عشق ورزیدن نشان داده خواهد شد، این است که عشق احساسی نیست که هرکس، صرف نظر از مرحله بلوغ خود، بتواند به آسانی بدان گرفتار شود. اریک فروم در پیش گفتار کتاب هنر عشق ورزیدن تأکید میکند که این کتاب دستورالعمل سادهای برای عشق ورزیدن نیست و در خلال کتاب، عشق ورزیدن را به عنوان یک هنر معرفی میکند.
اریک فروم در کتاب هنر عشق ورزیدن تلاش میکند که خواننده را متقاعد کند که تمام کوشش های او برای عشق ورزیدن محکوم به شکست است مگر این که ، با جد برای تکامل همه جانبه شخصیت خود بکوشد تا جایی که به جهت بینی سازنده ای برسد.
در قسمتی از پیشگفتار کتاب آمده است:
این کتاب میخواهد اثبات کند که اگر آدمی همسایهاش را دوست نداشته باشد و از فروتنی واقعی، شهامت، ایمان و انضباط بیبهره باشد، از عشق فردی خرسند نخواهد شد. در فرهنگ هایی که این صفات نادرند، کسب استعداد مهر ورزیدن نیز به ناچار در حکم موفقیتی نادر خواهد بود.
در ادامه نویسنده چنین میگوید:
برای اجتناب از پیچیدگیهای غیر لازم، من سعی کردهام که مسائل را تا آنجا که ممکن است، با زبانی غیرفنی مطرح کنم؛ و نیز به همین دلیل به آثار و مآخذ مربوط به عشق کمتر اشاره کردهام و در این کار امساک ورزیدهام.
کتاب هنر عشق ورزیدن
اریک فروم در کتاب این موضوع را مطرح می کند که عشق با دو چیز شناخته میشود:
- عمق ارتباط متقابل
- شادی
و در ادامه میگوید که هر گاه رابطه یا حسی را دیدیم که از این دو خالی است، نام عشق را باید از آن باز پس بگیریم.
در این کتاب اریک فروم اشاره میکند که بحث بر ارزشگذاری و بیاهمیت شمردن رابطههای متنوع انسانی نیست. گستره ای از تمایلات و کشش ها یک زن و مرد را به هم نزدیک میکند، اما تنها یکی از آنها عشق نام دارد. دوستی، محبت، مهرورزی، جاذبههای روحانی، جاذبه های جسمانی و … هزار جور نام دیگر را میتوان برای هر یک از این کشش ها پیدا کرد اما یکی و تنها یکی عشق نام دارد.
اولین پاراگراف کتاب هنر عشق ورزیدن چنین است:
آیا عشق هنر است؟ اگر هنر باشد آیا به دانش و کوشش نیازمند است؟ آیا عشق احساسی مطبوع است که درک آن بستگی به بخت آدمی دارد، یعنی چیزی است که اگر بخت یاری کند، آدمی بدان «گرفتار» میشود؟ مباحث این کتاب کوچک مبتنی بر پرسش اول است، در صورتی که امروز بدون شک اکثر مردم به تعبیر دوم بیشتر معتقدند.
کتاب هنر عشق ورزیدن
نویسنده : اریک فرم
ترجمه : پوری سلطانی
نشر مروارید