چگونه از سلامت روان فرزندانمان محافظت کنیم ؟

تعداد بازدید:۲۷۹

 

برای پاسخ به این سوال به  بررسی مطالعه جان فلیپ لویئز و همکارانش در سال 2021 می پردازیم :

 

برنامه مبتنی بر طرحواره درمانی مداخله اولیه والدین به اندازه کافی خوب: تجربه شرکت کننده

طرحواره درمانی (ST) تبدیل به یک روش درمانی اصلی برای درمان آسیب روانی شده است و از طریق یک سری کارآزمایی های کنترلی تصادفی شده بین المللی در مقیاس بزرگ تایید شده است. طرحواره درمانی در کنار سایر عوامل مورد بررسی به بر برآورده شدن نیازهای عاطفی اصلی کودکان توسط مراقبان اولیه تأکید دارد، زیرا این نیازهای برآورده نشده همچنان بر زندگی آنها تا بزرگسالی تأثیر منفی می گذارد. یک برنامه والدگری مداخله زودهنگام برای کمک به والدین ایجاد شده است تا این نیازهای عاطفی اصلی را برآورده سازند تا در وهله اول از ایجاد آسیب شناسی روانی جلوگیری شود. برنامه «والدین به اندازه کافی خوب» بر کاهش مشکلات و تقویت شیوه‌های فرزندپروری متمرکز است، صرف نظر از اینکه کودک در کجای «پیوسته اختلال بهزیستی» قرار دارد. هدف این مطالعه بررسی "تجربه مراجع" توسط کاربران این برنامه است. بهترین دستورالعمل‌های تحقیقات بالینی حامی این است که شرکت‌کنندگان باید به‌عنوان همکار به جای دریافت‌کنندگان خالص استفاده شوند.

یک مطالعه کیفی اکتشافی با 55 نفر از والدین شرکت کننده در برنامه والدین به اندازه کافی خوب انجام شد.

شرکت کنندگان به طور عمده رضایت خود را در این موضوعات کلیدی گزارش کردند.

کودکانی که تجربیات نامطلوب دوران کودکی را تجربه می کنند، در معرض خطر بیشتری از مشکلات سلامت روان در بزرگسالی هستند. برنامه های مداخله زودهنگام که والدین را درگیر می کند، یک راه موثر و از نظر اقتصادی مقرون به صرفه برای کاهش این خطر است. طرحواره درمانی یک نظریه و درمان یکپارچه است که عناصری از مدل های رفتاری شناختی، متمرکز بر هیجان، دلبستگی و روان پویشی را ترکیب می کند. طرحواره درمانی از حمایت تجربی قابل توجهی برای مدل اساسی و اثربخشی آن در درمان بزرگسالان مبتلا به اختلالات از افسردگی تا اختلالات شخصیت برخوردار است.

یک برنامه فرزندپروری مبتنی بر طرحواره درمانی مداخله اولیه والدین به اندازه کافی خوب است.

هدف این برنامه پیشگیری از آسیب شناسی روانی قبل از توسعه و همچنین ارتقای تاب آوری و عملکرد سالم است.

فرزندپروری خوب به اندازه کافی از زمان توسعه آن در سال 2009 به طور فزاینده و گسترده ای اجرا شده است. ریشه در مدل طرحواره درمانی با پشتیبانی تجربی دارد که اساس مداخلات طرحواره درمانی به خوبی تایید شده را تشکیل می دهد.

این برنامه در مالزی، سنگاپور، هند، اندونزی، کامبوج، ویتنام، تایلند، ژاپن، لبنان، اوکراین، روسیه، نروژ، سوئد، فرانسه، ایالات متحده و استرالیا و همچنین بخش‌هایی از آمریکای جنوبی و آفریقا استفاده می‌شود.

این برنامه بر اساس ادبیات نظریه طرحواره درمانی ساخته شده است تا طیف وسیع تری از الگوهای فرزندپروری سازگار و ناسازگار را در نظر بگیرد که ارتباط نزدیکی با نیازهای عاطفی اصلی کودکان دارد و در نتیجه از توسعه آسیب شناسی روانی جلوگیری می کند.

علاقه به سازه‌های فرزندپروری و تأثیر آن‌ها بر پیامدهای رشدی کودکان از حدود 75 سال پیش با شناسایی دو بعد والدین آغاز شد: خودکامه و دموکراتیک

مزایای سبک فرزندپروری مقتدر در بسیاری از جمعیت های اروپایی و آمریکایی تکرار شده است، اما مزایای آن در فرهنگ های دیگر مورد تردید قرار گرفته است.

با این حال، تحقیقات بعدی در مورد فرزندپروری مقتدر مزایای آن را در طیف وسیعی از فرهنگ‌ها از جمله چین، پاکستان، هنگ کنگ، سرزمین اسکاتلند، استرالیا و آرژانتین نشان داد.

در ایالات متحده آمریکا، یک مطالعه بزرگ روی 10000 کودک که در 16 جایگاه اکولوژیکی جمع شده بودند، نشان داد که خانه‌هایی با فرزندپروری مقتدر از نظر رشد روانی اجتماعی، علائم پریشانی درونی و رفتار مشکل‌زا در کودکان به نفع همه این گروه‌ها بوده است.

یک مطالعه اخیر در اسپانیا همچنین نشان داد که سبک های فرزندپروری مقتدرانه و مقتدر با نتایج بهتری نسبت به کودکانی که کمتر پرخاشگر هستند، عزت نفس بیشتری دارند و سازگاری های روانی بیشتری نسبت به سبک های فرزندپروری مستبد یا سهل انگار دارند. این مطالعه نشان داد که سبک فرزندپروری مقتدر با بهترین نتایج همراه است و نشان داده شد که با سازگاری شخصی و محافظت در برابر الکل مرتبط است. خانه‌هایی با سبک‌های فرزندپروری مقتدر نیز منجر به ایجاد عزت نفس بالاتر و درونی‌سازی بیشتر ارزش‌های محیطی در نوجوانان نسبت به همتایان خود شد. این نتایج در کنار هم نشان می‌دهد که «به والدین در سراسر جهان می‌توان توصیه کرد که مقتدرانه رفتار کنند».

در مجموع، پس از تحقیقات گسترده در طول 50 سال گذشته، علی‌رغم تأثیرات فرهنگ و قومیت بر سبک‌های فرزندپروری، نشان داده شده است که سبک فرزندپروری مقتدر بیشترین فواید را برای کودکان در سراسر فرهنگ‌ها فراهم می‌کند.

هفت الگوی فرزندپروری تطبیقی ​​وجود دارد که به عنوان تعاملات پرورشی شناخته می شوند و با عنوان: اعطای خودمختاری شناخته می شوند. پشتیبانی خودمختاری، اعتماد به نفس و شایستگی، قابلیت اطمینان، قدرت عاطفی و عشق بی قید و شرط، ارزش ذاتی، بازیگوشی و باز بودن احساسی. این هفت خرده مقیاس شامل ابعادی از فرزندپروری مانند اعتقاد به کودک، ایجاد استقلال متناسب با سن، پرورش ارزش‌های درونی، هستند. قابل اعتماد بودن، باز بودن احساسی را فراهم می کند و باعث بازیگوشی است.

برنامه فرزندپروری همچنین از ده الگوی فرزندپروری ناسازگاری استفاده می‌کند که به عنوان تعاملات عصبانیت شناخته می‌شوند و با عنوان: رقابت‌پذیری و جستجوی موقعیت شناخته می‌شوند. کنترل بیش از حد، قطع ارتباط و طرد، غفلت و راهنمایی ناکافی، بازداری و محرومیت عاطفی، مداخله و استثمار، محافظت بیش از حد و زیاده روی، تنبیه و سوء استفاده، طرد اجتماعی، توانایی غیر وابسته و بی مسئولیتی.

هر دو تعامل پرورش و عصبانیت در مقیاس های خود گزارش دهی ایجاد شده اند.

از آنجایی که هر دو این الگوهای فرزندپروری انطباقی و ناسازگار گسترده‌تر و ظریف‌تر باشند به ترتیب باعث طرحواره‌های انطباقی اولیه و طرحواره‌های ناسازگار اولیه می‌شوند و استفاده از الگوهای فرزندپروی انطباقی به والدین کمک می‌کند تا نیازهای عاطفی اصلی کودکان را به طور مؤثرتری برآورده کنند و در نتیجه از توسعه آسیب شناسی روانی در مراحل بعدی زندگی جلوگیری کنند.

طرحواره درمانی و فرزندپروری به اندازه کافی خوب یعنی چی؟

طرحواره های ناسازگار اولیه و طرحواره های انطباقی اولیه ساختارهای کلیدی در مدل طرحواره درمانی و برنامه فرزندپروری به اندازه کافی خوب هستند. در سطح شناختی، طرحواره ها ساختارهایی هستند که در آنها داده های تجربیات از دوران کودکی به بعد در حافظه زندگی نامه ای ذخیره می شود. در روان درمانی به طور گسترده، طرحواره ها به عنوان لنز یا فیلترهایی در نظر گرفته می شوند که افراد از طریق آن به جهان، روابط خود با افراد دیگر و خودشان می نگرند. طرحواره‌ها در مدل‌های شناختی سنتی مشخص می‌شوند، جایی که آنها به عنوان «الگوهای شناختی پایدار» تعریف می‌شوند که قوانینی را برای پردازش اطلاعات و رفتارهای بعدی ارائه می‌کنند. طرحواره درمانی، به عنوان یک رویکرد یکپارچه، طرحواره ها را به طور گسترده تر شامل عاطفه الگو، واکنش های عصبی زیستی، و حافظه ضمنی و آشکار علاوه بر شناخت ها یا "باورهای اصلی" تعریف می کند. طرحواره درمانی بر 18 طرحواره ناسازگار اولیه و اهمیت آنها در آسیب شناسی روانی تمرکز دارد. اینها حمایت تجربی گسترده ای در میان جمعیت ها و فرهنگ های مختلف دریافت کرده اند. اخیراً، 14 طرحواره انطباقی اولیه شناسایی شده اند که اعتقاد بر این است که بهزیستی و تاب آوری را ارتقا می دهند.

برنامه مداخله زودهنگام والدین به اندازه کافی خوب اولین درمان مبتنی بر طرحواره درمانی است که این کار را انجام می دهد، از جمله تمرکز دوگانه بر پیشگیری از طرحواره های ناسازگار اولیه و تقویت طرحواره های انطباقی اولیه از طریق آموزش به والدین.

یک فرض اصلی طرحواره درمانی این است که طرحواره های ناسازگار اولیه زمانی ایجاد می شوند که نیازهای عاطفی اصلی کودک برآورده نشود و طرحواره های انطباقی اولیه زمانی ایجاد می شوند که این نیازها برآورده شوند. اعتقاد بر این است که این امر در زمینه فرزندپروری رخ می دهد و شامل تعامل بین کودک و والدین است و تحت تأثیر خلق و خوی هر یک قرار می گیرد. هنگامی که طرحواره های ناسازگار اولیه در بزرگسالی ایجاد می شوند، به طور مستقیم و غیرمستقیم از طریق رفتارهای مقابله ای ناسازگار منجر به پریشانی عاطفی و مشکلات در روابط بین فردی می شوند. در مقابل، زمانی که طرحواره‌های انطباقی اولیه ایجاد می‌شوند، اعتقاد بر این است که به عملکرد انطباقی منجر می‌شوند که به رفاه کلی کمک می‌کند. اعتقاد بر این است که اینها با طرحواره های انطباقی اولیه خود والدین و طرحواره های ناسازگار اولیه مرتبط هستند اما متمایز هستند، اگرچه شواهدی نیز وجود دارد که نشان می دهد طرحواره های والدین به فرزندانشان منتقل می شوند.

در رابطه با طرحواره های اولیه بررسی و مفهوم‌سازی شده است :

طرحواره های تطبیقی پشتیبانی تجربی ثابتی برای چهار دسته از طرحواره های ناسازگار اولیه یافت شده است که اعتقاد بر این است که از سرخوردگی نیازهای عاطفی اصلی مرتبط با سبک های ناسازگار والدینی ناشی می شوند. این حوزه ها عبارتند از: عدم اتصال و رد، اختلال در استقلال و عملکرد، محدودیت های مختل و مسئولیت بیش از حد.

چهار دسته از طرحواره‌های انطباقی اولیه شناسایی شده‌اند که اعتقاد بر این است که زمانی به وجود می‌آیند که نیازهای عاطفی اصلی از طریق الگوهای فرزندپروری مثبت برآورده شوند. اینها عبارتند از: اتصال و پذیرش، استقلال و عملکرد سالم، محدودیت های معقول، و استانداردهای واقع بینانه و متقابل.

به نظر می رسد چهار دسته از طرحواره های ناسازگار اولیه و انطباقی به صورت موازی اجرا می شوند و از مبنای نظری طرحواره درمانی و برنامه مداخله زودهنگام والدین به اندازه کافی خوب از دیدگاه رابطه بین نیازهای عاطفی اصلی، الگوهای والدینی و طرحواره ها حمایت می کنند. این چهار دسته از طرحواره های ناسازگار اولیه و انطباقی به ترتیب نشان دهنده نیازهای برآورده نشده و برآورده شده توسط مراقبان اولیه هستند. با این حال، این چهار دسته، خود الگوهای فرزندپروری نیستند. الگوهای والدینی که معتقداند نیازهای عاطفی اصلی را برآورده یا خنثی می کنند، به ترتیب تعاملات پرورشی و تعاملات خشمگینانه هستند.

فرزندپروری به اندازه کافی خوب، والدین و فرزندانشان را در فرآیند ارتقای شرایط مورد نیاز برای برآورده شدن نیازهای عاطفی اصلی، با کمک الگوهای فرزندپروری خاص با هدف کاهش توسعه طرحواره‌های ناسازگار اولیه و ارتقای و شکل‌گیری طرحواره های انطباقی، درگیر می‌کند. طرحواره های انطباقی اولیه در طول سال های شکل گیری است، که می تواند به رسیدن به اهداف اجتماعی شدن والدین کمک کند.

جامعه پذیری والدین فرآیندی است که از بزرگسالان آغاز می شود که از طریق آن فرد جوان فرهنگ خود و همچنین عادات و ارزش های مطابق با انطباق با آن فرهنگ را به دست می آورد تا کودکان به اعضای مسئولیت پذیر جامعه خود تبدیل شوند.

شواهد در حال ظهور نشان می‌دهد که دوره نوجوانی تا ۲۵ سالگی پایان نمی‌یابد.

نظریه طرحواره توضیح می دهد که رفتار و گرایش های مشکل ساز بزرگسالی به دلیل خنثی کردن نیازهای عاطفی اصلی است که منجر به ایجاد طرحواره های ناسازگار می شود. این طرحواره‌ها، همراه با سبک‌های کپی مرتبط با آن‌ها، از این جهت آسیب‌زا می‌شوند که به شیوه‌های سفت و سختی برای مشاهده و عمل در ارتباط با جهان، دیگران و خود تبدیل می‌شوند.

که در معرض تغییرات محیطی بعدی یا شواهد نادرست  انعطاف پذیر نیستند. هنگامی که این اتفاق می افتد، اهداف اجتماعی شدن والدین محقق نمی شود زیرا طرحواره ها می توانند منجر به رفتارهای مشکل ساز و تمایلاتی شوند که تا بزرگسالی و پیری به روابط فرد آسیب می رساند. در طرحواره درمانی، یک فرد بالغ با طرحواره‌های ناسازگار قوی و فعال، تحت یک فرآیند «اجتماعی‌سازی مجدد» قرار می‌گیرد که درمانگر به‌عنوان شخصیت والد انتقالی از طریق فرآیندی به نام «بازپروری محدود» عمل می‌کند. این امر بر اهمیت والدین تاکید می کند، زیرا بدون توجه به اینکه کودک به سن "بزرگسالی" رسیده باشد، اثرات مادام العمر دارد.

برنامه والدگری به اندازه کافی خوب یک دیدگاه مداخله زودهنگام دارد که به موجب آن جلوگیری از توسعه طرحواره های ناسازگار آسان تر از تغییر آنها در آینده است و برآوردن نیازهای عاطفی اصلی در دوران کودکی به دستیابی به اهداف اجتماعی شدن والدین کمک می کند. در فرزندپروری به اندازه کافی، به والدین راهبردها و مداخلات مشخصی برای افزایش تعداد و کیفیت تعاملات مثبت ارائه می شود و همچنین به والدین آموزش داده می شود که وجود الگوهای فرزندپروری منفی را تشخیص دهند. آنها همچنین یاد می گیرند که چگونه از آنها دوری کنند یا پس از شروع از آنها کناره گیری کنند و الگوهای فرزندپروری مثبت را تمرین کنند.

برنامه ها و بازخورد از والدین و تسهیلگران

فرزندپروری به اندازه کافی خوب والدینی را هدف قرار می دهد که فرزندانشان از دوران نوزادی تا اواخر نوجوانی/جوان بزرگسالی است. برای برآوردن نیازهای فرزندپروری در سنین مختلف، نکات عملی ارائه شده است که مربوط به سن است و برنامه مستقل یا به صورت برنامه کامل آموزش داده می شود. برنامه ۱ با عنوان "اجتناب از تعاملات خشمگین" است که مروری بر مدل فرزندپروری به اندازه کافی خوب، نیازهای عاطفی اصلی، و توضیحات مفصل تعاملات خشمگین و تعاملات پرورشی ارائه می دهد. برنامه های ۲ تا ۵ یک بحث عمیق در مورد هر نیاز عاطفی اصلی (به عنوان مثال، اتصال و پذیرش، استقلال و عملکرد سالم، محدودیت های معقول، و استانداردهای واقعی و متقابل) و راهبردهای فرزندپروری که می تواند برای برآورده کردن هر یک از آنها استفاده شود، ارائه می کند. برنامه ۶ ارزش های ذاتی و اجتماعی و همچنین تعمیر و اتصال مجدد، یا حل تعارضات را از طریق قدرت آسیب پذیری و بخشش مورد بحث قرار می دهد.

برای اطمینان از اینکه برنامه بر اساس نتایج مورد نظر ارائه می شود، توسط نویسندگان و توسعه دهندگان برنامه، همراه با تسهیلگران و مربیانی که آموزش های سطح پیشرفته را تکمیل کرده اند، آموزش داده می شود. اکثر این تسهیلگران آموزش های مرتبط در زمینه مشاوره، مددکاری اجتماعی، روانشناسی یا آموزش زندگی خانوادگی را دارند.

پدر و مادر به اندازه کافی خوب مورد استقبال والدین و تسهیلگران قرار گرفته است. بر اساس بازخورد از 645 والدین در سنگاپور که از سال 2016 تا 2019 در کارگاه ها شرکت کردند، میانگین نمره رضایت کلی از این برنامه با استفاده از مقیاس 5 درجه ای لیکرت 52/4 یا 4/90 درصد بود. علاوه بر این، 96 درصد از 150 تسهیل‌کننده که از سال 2017 تا 2019 در دوره‌های آموزشی پیشرفته شرکت کردند، هنگامی که از آنها خواسته شد محتوای و ساختار کلی دوره را ارزیابی کنند، «کاملاً موافقم» و «موافقم» رتبه‌بندی کردند.

جمع آوری داده ها

از شرکت کنندگان خواسته شد تا قبل و بعد از استفاده از اصول فرزندپروری به اندازه کافی خوب، به تجربیات خود از فرزندپروری فکر کنند. آنها با استفاده از یک برنامه مصاحبه نیمه ساختاریافته که تکنیک رویداد بحرانی را از ماه می تا ژوئیه 2019 در خود جای داده بود، مصاحبه شدند.

تکنیک حادثه بحرانی چیست ؟

در این مطالعه، از شرکت کنندگان خواسته شد تا حوادثی را که بین آنها و فرزندانشان اتفاق افتاده به اشتراک بگذارند و در مورد عواملی که در مثبت یا منفی بودن این رویدادها نقش داشتند، فکر کنند. این حوادث عمداً نیازی به در نظر گرفتن والدین به اندازه کافی نداشتند تا به شرکت کنندگان اجازه دهد آزادانه در مورد هر جنبه یا رویکردی درباره فرزندپروری صحبت کنند. بقیه برنامه مصاحبه نیمه ساختاریافته به طور خاص بر استخراج آموخته‌های کلیدی شرکت‌کنندگان از کارگاه‌های «به‌اندازه کافی فرزندپروری» از جمله تأثیر آن بر روابط آن‌ها با فرزندشان، چالش‌هایی که با آن‌ها با آن‌ها روبه‌رو هستند، و درک و استفاده آن‌ها از اصول «والدین به اندازه کافی خوب» متمرکز بود. نمونه سوالات این بود: "بعضی از طبیعی ترین و ساده ترین اصولی که می توان برای شما به کار برد چه بود؟" "با نگاهی به گذشته، فکر می کنید چگونه به عنوان والدین رشد کرده اید؟" "دوست دارید بیشتر از چه تعاملات پرورشی ببینید؟" به نظر شما چه چالش هایی وجود دارند که مانع از وقوع بیشتر تعاملات پرورشی می شوند؟ در حالی که یک برنامه مصاحبه استاندارد ارائه شده بود، مصاحبه‌کنندگان تشویق شدند تا انواع دیگری از سؤالات دوم را بپرسند، مانند سؤالات کاوشگری («می‌توانید در مورد آن بیشتر به من بگویید؟) و سؤالات تفسیری («آیا درست است که بگوییم احساس می‌کنید...؟» ).

پرورش آگاهی از طرحواره های خود والدین

یکی از موضوعاتی که به طور مشخص در بین همه مصاحبه شوندگان ظاهر شد، افزایش احساس خودآگاهی در مورد مسائل گذشته و باورهای شخصی بود که هنگام تربیت فرزندانشان ایجاد می شد. به عنوان مثال، یکی از والدین خاطرنشان کرد که با کمک کردن به فرزندش در خانه، ناخودآگاه باعث توقع زیادی از کودکش شده  و به او (کودک) این احساس را منتقل می‌کرده، که کارهایش را به خوبی انجام نمی دهد.

"وقتی دوقلو داشتم و واقعاً سرم شلوغ بود، [دختر بزرگم] پنج یا شش ساله می شد. دوست داشتم کمی بیشتر به او تکیه کنم... تا در امور [مختلف] به من کمک کند. اما  وقتی برنامه «والدین به اندازه کافی خوب» را شرکت کردم به این موضوع آگاهی پیدا کردم.  یاد گرفتم چگونه ممکن است مشکلی پیش بیاید... ممکن است نسبت به سنش زیاده روی کرده باشم... و باعث شده او احساس کند که کارها را به اندازه کافی خوب انجام نداده است... داشتن محدودیت های معقول برای او بسیار مفید بود."

این بازتاب، در میان بسیاری دیگر، نشان داد که چگونه می‌توان از اصول فرزندپروری خوب به‌عنوان ابزاری برای فرزندپروری انعکاسی استفاده کرد. این در تربیت روزانه آنها نشان داده شده است، «با درگیری یک انتقاد از خود، بازنگری به موقع در اعمال خود و انجام تنظیمات لازم.»

 

در مجموع، پس از تحقیقات گسترده در طول 50 سال گذشته، علی‌رغم تأثیرات فرهنگ و قومیت بر سبک‌های فرزندپروری، نشان داده شده است که سبک فرزندپروری مقتدر بیشترین فواید را برای کودکان در سراسر فرهنگ‌ها فراهم می‌کند.


لینک دانلود فایل

کلیدواژه‌ها: طرحواره درمانی طرحواره مشاوره مداخله مراکز تحقیقاتی مقاله والدین به اندازه کافی خوب

آخرین ویرایش۰۲ مرداد ۱۴۰۱