چه عواملی باعث افزایش افسردگی در دانشجویان دانشگاه در طول همه گیری COVID-۱۹ شده است؟

تعداد بازدید:۱۶۴

 

برای پاسخ به این سوال به  بررسی مطالعه ناتان هاگر، مت جوده و آلیشیا میلام در سال 2022 می پردازیم :

 

تنهایی و افسردگی در دانشجویان دانشگاه در طول همه گیری COVID-19: نقش کسالت و تفکر منفی تکراری

 

همه‌گیری COVID-19 باعث افزایش نرخ افسردگی، به ویژه در میان دانشجویان شد. با توجه به دستورالعمل های فاصله گذاری اجتماعی، تنهایی به عنوان یک عامل برجسته در افسردگی در طول همه گیری مشکوک شده است. برای شناسایی مکانیسم‌های احتمالی که از طریق آن تنهایی، خطر افسردگی دوران همه‌گیری را منتقل می‌کند، تحقیقات لازم است. دو مکانیسم بالقوه کسالت و تفکر منفی تکراری یا نشخوار های ذهنی هستند. این مطالعه ارتباط مقطعی بین افسردگی، تنهایی، بی حوصلگی و نشخوار های ذهنی را در نمونه ای از دانشجویان (N=199) در آوریل 2020 بلافاصله پس از بسته شدن دانشگاه بررسی کرد. نتایج حاکی از تأثیر غیرمستقیم تنهایی بر افسردگی از طریق کسالت و سپس نشخوار های ذهنی بود. علاوه بر این، اثرات غیرمستقیم خاص تنهایی بر افسردگی از طریق بی حوصلگی و نشخوار های ذهنی به صورت جداگانه یافت شد. اگر چه این مطالعه با طراحی مقطعی محدود شده است، اما این داده ها با نظریه شناختی-رفتاری همسو می شوند و کسالت و نشخوار های ذهنی را به عنوان مکانیسم های احتمالی ارتباط بین تنهایی و افسردگی در دانشجویان در طول همه گیری COVID-19 شناسایی می کنند.

تلاش‌ها برای کنترل همه‌گیری بیماری کروناویروس 2019 (COVID-19) از طریق فاصله‌گذاری اجتماعی، قرنطینه‌ها و قرنطینه‌ها، نگرانی‌هایی را در مورد پیامدهای بالقوه سلامت روان، به‌ویژه افسردگی ایجاد کرده است. چنین نگرانی هایی به خوبی ثابت شده است زیرا مطالعات نشان داده است که میزان بالای افسردگی از زمان شروع همه گیری در سراسر جهان در مقایسه با دوره های قبل از همه گیری کرونا افزایش یافته است، از جمله سه برابر شدن نرخ غربالگری مثبت افسردگی در ایالات متحده.

مطابق با افزایش خطر، دانشجویان دانشگاه موجی از علائم افسردگی را نشان می دهند. مطالعات طولی نشان می دهد که در مقایسه با قبل از همه گیری کووید 19، افسردگی دانشجویان حتی بیشتر از علائم اضطراب در حال افزایش بوده است. دانش‌آموزان نسبت به سایر گروه‌های جمعیتی بزرگسالان در طول همه‌گیری میزان افسردگی بالاتری گزارش کرده‌اند. این ممکن است به دلیل عوامل خطر موقعیتی مرتبط با انزوای اجتماعی دانشجویان باشد (مانند زندگی تنها، میزان و نوع تماس اجتماعی، و کاهش حمایت عاطفی)، که دلالت بر تنهایی به عنوان یک عامل خطر بالقوه برای افسردگی در دانشجویان در طول کرونا دارد.

 افزایش تنهایی در طول همه‌گیری کرونا ممکن است برای دانشجویان دانشگاه مشکل‌سازتر باشد، زیرا آنها عمیقاً برای جوامع فعال از نظر اجتماعی ارزش قائل هستند و معمولاً بیشتر از هر فعالیت دیگری زمان بیشتری را برای معاشرت می‌گذرانند. با این حال، به دلیل بسته شدن خوابگاهها، حدود 86٪ از دانشجویان دانشگاه در طول همه گیری انزوای اجتماعی را تجربه کرده اند . اهمیت حیاتی بررسی تنهایی در دانشجویان توسط یک مطالعه طولی برجسته می شود که نشان می دهد بیماری همه گیر کرونا باعث افزایش احساس تنهایی دانشجویان شد. اکثریت دانشجویان دانشگاه احساس تنهایی بیشتری را در نتیجه بیماری همه گیر گزارش می کنند. این افزایش تنهایی ممکن است نقش برجسته‌ای در اثرات سلامت روان این بیماری همه‌گیر بر روی دانشجویان داشته باشد زیرا محدودیت‌های شدید در فعالیت‌های اجتماعی خود را تحمل می‌کنند.

یکی از توضیحات احتمالی برای ارتباط بین تنهایی و افسردگی، بی حوصلگی است. کسالت با بی‌علاقگی به فعالیت‌های فعلی و آشفتگی مرتبط مشخص می‌شود که میل به فعالیت‌های جذاب‌تر را برمی‌انگیزد. ویژگی اصلی کسالت عمدتاً رفتاری است، زیرا به "میل برآورده نشده برای درگیر شدن در فعالیت رضایت بخش" اشاره دارد، اگرچه مؤلفه های عاطفی و شناختی کسالت نیز وجود دارد. تنهایی با کسالت در دانشجویان مرتبط است و در زندگی روزمره، بیش از سایر احساسات با کسالت همراه است.

علاوه بر کسالت، تفکر منفی تکراری یا نشخوار های ذهنی ممکن است توضیح دهد که چرا تنهایی با افسردگی مرتبط است. تفکر منفی تکراری با تمرکز بر فرآیند کلی تفکر منفی مداوم به جای محتوای خاص افکار، مقوله‌های تشخیصی را کاهش می‌دهد.تفکر منفی تکراری به عنوان واکنشی به شرایط منفی در گذشته، حال یا آینده در نظر گرفته می شود، به طوری که ممکن است تفکر منفی تکراری در پاسخ به تنهایی و کسالتی که دانشجویان در طول همه‌گیری COVID-19 تجربه می‌کنند، افزایش یابد.

در واقع، تحقیقات نشان می دهد که تفکر منفی تکراری ممکن است مکانیزمی باشد که از طریق آن تنهایی خطر ابتلا به افسردگی را ایجاد می کند. به عنوان مثال، مطالعات نشان داده اند که تنهایی از طریق نشخوار فکری تأثیر غیرمستقیم بر افسردگی دارد.

در حمایت از بی حوصلگی که بر نشخوار های ذهنی آینده تأثیر می گذارد، یک مطالعه نشان داد که بی حوصلگی در محل کار، نشخوار های ذهنی را یک هفته بعد پیش بینی می کند. در واقع، محققان پیشنهاد می‌کنند که وقتی افراد بی حوصله ممکن است از نشخوار های ذهنی برای برآوردن نیاز خود به تحریک استفاده کنند یا ممکن است مستعد درگیر شدن در نشخوار های ذهنی باشند، زمانی که آنها مکرراً به مشکلی فکر می‌کنند در حالی که احساس می‌کنند قادر به انجام آن نیستند، کسالت ادامه می‌یابد.

به این ترتیب، بی حوصلگی ممکن است راه را برای افزایش نشخوار های ذهنی به دلیل کاهش توجه و سرگردانی خود به خودی ذهن مرتبط با کسالت هموار کند. ارتباط نشخوار های ذهنی با بی حوصلگی، و همچنین نقشی که قبلا در افسردگی توضیح داده شد، نشان می دهد که نشخوار های ذهنی ممکن است یک مکانیسم شناختی مهم افسردگی در طول همه گیری COVID-19 باشد.

تحقیق در مورد چگونگی ارتباط خستگی و نشخوار های ذهنی با تنهایی و افسردگی در تئوری های رفتاری و شناختی افسردگی قرار می گیرد. تئوری رفتاری افسردگی لوینسون (1974) بیان می کند که کاهش دسترسی به رفتارهای تقویت شده مثبت، مقدمه اولیه افسردگی است. انزوا و تنهایی مرتبط با بیماری همه گیر کرونا دسترسی دانشجویان را به بسیاری از رفتارهای تقویت شده مثبت (مانند فعالیت های اجتماعی) کاهش داد. دانشجویانی که فعالیت‌های جذاب جایگزین را پیدا نکردند (به عنوان مثال، کسالت را تجربه کردند) احتمالاً برای جبران از دست دادن رفتارهای تقویت‌شده مثبت، که ممکن است منجر به افزایش افسردگی شده باشد، تلاش های کرده باشند. علاوه بر این، مدل شناختی بک (1963) از افسردگی، تفکر منفی را که توسط عوامل استرس زا تحریک می شود، به عنوان عاملی که منجر به افسردگی می‌شود توصیف می کند. در چارچوب همه گیری، عوامل استرس زا (به عنوان مثال، تنهایی) ممکن است به تفکر منفی دامن بزنند و علائم افسردگی را افزایش دهند و حتی کسالت فرصت تفکر در افکار منفی را افزایش می‌دهد.

این مطالعه پیشنهاد کرد که اثرات غیرمستقیم کسالت و به دنبال آن نشخوار های ذهنی است که تا حدی رابطه بین تنهایی و افسردگی را توضیح می دهد. این مدل در مراحل اولیه همه‌گیری کووید-19، بلافاصله پس از بسته شدن دانشگاه که زندگی دانشجویان را به شدت تغییر داد، روی دانشجویان آزمایش شد. همانطور که فرض شد، تنهایی به طور قابل توجهی با افسردگی مرتبط بود و این رابطه با یک اثر غیر مستقیم از طریق کسالت و  نشخوار های ذهنی توضیح داده شد. به طور خاص، افزایش تنهایی با افزایش بی حوصلگی مرتبط بود که با نشخوار های ذهنی بیشتر و به نوبه خود با علائم افسردگی بیشتر همراه بود. بی حوصلگی و نشخوار های ذهنی نیز هر کدام به طور مستقل بخشی از ارتباط تنهایی با افسردگی را تشکیل می دهند.

این مطالعه پیامدهای مهمی را برای عمل بالینی مطرح می کند. این یافته ها اهداف مداخله رفتاری و شناختی را نشان می دهد. در زمینه یک بیماری همه گیر که چالش های روانشناختی منحصر به فردی را برای دانشجویان ایجاد می کند، داده های این مطالعه می تواند درمانگران را راهنمایی کند که از مداخلاتی استفاده می کنند که بر افزایش فعالیت های اجتماعی، خوشایند و ارزشمند (مانند فعال سازی رفتاری) و همچنین مداخلاتی که بر مکانیسم های شناختی تمرکز دارند، تمرکز می کنند (به عنوان مثال، شناخت درمانی). وقتی مشخص شد که تنهایی یک هدف چالش برانگیز درمان افسردگی است، کاهش بی حوصلگی و نشخوار های ذهنی ممکن است اهداف درمانی جایگزین مرتبط باشند. با توجه به مانع ایجاد فاصله اجتماعی ناشی از بیماری همه گیر، مداخلات بی حوصلگی و نشخوار های ذهنی که بر مشارکت اجتماعی متکی نیستند ممکن است امکان پذیرتر از مداخلات متمرکز بر تنهایی و فعالیت اجتماعی باشد. پرداختن به بی حوصلگی ممکن است شامل فعال سازی رفتاری برای افزایش فعالیت های ارزشمند و خوشایند باشد، درگیر شدن در فعالیت های چالش برانگیز، و ارزیابی مجدد شناختی فرد. یافته‌های ما بیشتر نشان می‌دهد که افسردگی در طول همه‌گیری ممکن است از طریق مداخلاتی که نشخوارهای ذهنی را کاهش می‌دهند، مانند درمان شناختی-رفتاری متمرکز بر نشخوار فکری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برطرف شود.

این مطالعه مقطعی بوده و قادر به ارزیابی پیوندهای علی بین متغیرها نیست.

نتیجه گیری:

به طور خلاصه، مطالعه حاضر ارتباط بین تنهایی و افسردگی را در دانشجویان در طول همه‌گیری COVID-19 روشن می‌کند. یافته‌ها با تئوری، یافته‌های قبلی و شناخت رو به رشدی که درمان سلامت روان باید با علائم خاصی که توسط بیماری پاندیمیک کنونی برجسته شده‌اند، تطبیق دهد مطابقت دارد. داده‌ها درک ما را با شناسایی تأثیر غیرمستقیم تنهایی بر افسردگی از طریق کسالت و افکار منفی تکراری گسترش می‌دهند. این مطالعه بیشتر نقش مستقل بی حوصلگی و نشخوار های ذهنی در درک ارتباط تنهایی با افسردگی نشان می دهد. از نظر بالینی، یافته ها از کسالت و نشخوار های ذهنی به عنوان اهداف مهم درمان افسردگی در طول یک بیماری همه گیر که گزینه های دانشجویان را برای شرکت در فعالیت های اجتماعی محدود کرده است، حمایت می کند.


لینک دانلود فایل
آخرین ویرایش۲۰ شهریور ۱۴۰۱